کتاب به نام زندگی نوشتۀ اریک فروم

کتاب «به نام زندگی» For the Love of Life نوشتهی «اريك فروم» در سال 1986 منتشر شد. این کتاب براساس مجموعهای از سخنرانیهای رادیویی اینجامعهشناس به نگارش درآمده است که دربارهی موضوعات مختلفی که بر روی زندگی انسان تأثیرگذار است صحبت کرده است. «فروم» در این اثر از روانشناسی تا جامعهشناسی، از دنیای مدرن و تکنولوژی، از انسانها و پیامبران سخن گفته و ابعاد و زوایای گوناگون زندگی آنها را بررسی کرده است. «اريك فروم» در این اثر به نظریهها و گفتههای ارسطو، اسپینوزا، گوته، مارکس، فروید و دانشمندان دیگر هم اشاره کرده و نظریات خودش را دربارهی انسان مدرن و جامعهی کنونی بیان کرده است.
کتاب «به نام زندگی» جزو کتابهای روانشناسی و روانکاوی است که با نگاهی عمیق مسائل و چالشهای زندگی انسان را واکاوی کرده است و نویسنده معتقد است با رواندرمانی بسیاری از مشکلات انسان ازجمله مصرفگرایی درمان میشود. مطالعهی این اثر برای دوستداران آثار جامعهشناسی و فلسفی جذاب است. «اریک فروم» این اثر را طی فصلهای مختلف به نگارش درآورده است که عبارتاند از:
- شخصیت منفعل
- بیزاری در جامعه کنونی
- نیازهای ساختگی
- بحران نظام پدرسالاری
- شکست کلیسا
- توسعهی گسترهی رشد آدمی
- مبادی پرخاشگری
- رؤیا زبان عمومی و مشترک انسانها
- سه منظور بنیادی زیگموند فروید
- گسترش و تکامل بیشتر روانکاوی
ترجمه کتاب به نام زندگی به زبان فارسی
کتاب «به نام زندگی» نوشتهی «اريك فروم» با ترجمهی «اکبر تبریزی» از سوی انتشارات مروارید در سال 1374 منتشر شده است.
در بخشی از کتاب به نام زندگی میخوانیم
انسان هرقدر بیشتر ناچار به تحمل محرومیت باشد، بیشتر باید مطیع و فرمانبردار باشد تا نتواند در برابر محرومیت تحمیلی به پا خیزد و گردن کشی کند. به او تلقین میشود محرومیتی که به آن دچار شده مقدر یعنی خواست خداوند، کشور قانون یا هر مرجع دیگر- است. اگر اطاعت بیچونوچرا نبود محرومیت هم محسوس نمیشد. اطاعت در هر نظم اجتماعی که محرومیت از عناصر ساختاری ضروری آن است، اجباری است. اگر در جامعهای مکانیسم روانی و نهادهای اجتماعی نتوانسته باشند فرمانبرداری و پذیرش محرومیت را ریشهدار سازند آن جامعه نخواهد توانست به بقای خود ادامه دهد. چرا باید به مقام مقتدری که از ما اطاعت و تحمل محرومیت میخواهد تمکین کنیم؟ یکی از دلایل آن این است که در عوض هرچه بخواهیم فراهم است.
بیتردید دلیل دیگر در روش نوین تولید نهفته است. در انقلاب اول صنعتی، یعنی در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، که ماشینهای قدیمی در کار بودند کارگر میبایست بهناچار اطاعت کند؛ زیرا تنها وسیلهی تأمین معاش خانوادهاش کاری بود که داشت. گرچه هنوز بخشی از آن اطاعت اجباری وجود دارد اما در حال دگرگونی است و تولید از ماشینهای کهنه به تکنولوژی تازه و سیبرنتیک منتقل میشود. با به میدان آمدن تکنولوژی جدید اطاعت از مرجع قدرت که در قرن پیش لازم بود دیگر موردنیاز نیست. امروز کار گروهی انجام میگیرد و کارگران با ماشینهایی کار میکنند که خطا را خود اصلاح و برطرف میکنند – اطاعت پیشین جای خود را بهنوعی انضباط داده است که مستلزم فرمانبرداری نیست. کار کارگران با ماشینهای سیبرنتیک شبیه بازی شطرنج است. گرچه این تشبیه کمی مبالغهآمیز است، اما درهرصورت رویهی ما نسبت به ماشین از ریشه دگرگون شده است. رابطهی گذشته بین کارفرما و کارگر دیگر چندان رنگ و رونقی ندارد و جای آن را همکاری و وابستگی متقابل گرفته است. بهجاست در اینجا اضافه کنم که جوکاری تازه چندان مثبت و شاعرانه هم نیست. نمیخواهم ادعا کنم که روشهای تولید نوین به بیگانگی پایان داده و استقلال به ارمغان آورده است، تکیه و تأکید من به اهمیت فراتر رفتن از گذشته است.
یکی دیگر از علل بحران پدرسالاری، یا نظام قدرتگرا، انقلاب سیاسی است. از انقلاب کبیر فرانسه به بعد چند سری انقلاب تجربه کردهایم، که هیچ یک به هدف موعود خود نرسیده است. اما همگی نظام گذشته را به هم زده و ساختارهای قدرتگرا را زیر سؤال بردهاند. ما شاهد زوال اطاعت کورکورانه، که نظام فئودالی توانایی نگهداشتن آن را نداشت، بودهایم. واقعیت انقلابی که تا حدی پیروز بوده، انقلابی که به کلی شکست نخورده، نشان میدهد که سرکشی و عدم تمکین میتواند موفق شود.

درباره نرجس زمزم
نرجس زمزم هستم، سخنران انگیزشی و مدرس مهارت های موفقیت فردی و اجتماعی، مشاور تغییر و تحول.
سایر نوشته های نرجس زمزم
دیدگاهتان را بنویسید