مرتضی سلطانی

مرتضی سلطانی در سال ۱۳۴۰ در روستای قاهان قم به دنیا آمد. مادرش، همسر دوم پدرش بود. و پدر از همسری دیگر هشت فرزند داشت کودکی او در محرومیت از حداقل های زندگی سپری شد.
مادر او یک زن روستایی بود که با مناعت طبع و پاکیزگی روان خود درست زندگی کردن و آدم بودن را به کودکان خود می آموخت. اما او از مهر پدر محروم بود.
روزها به سختی میگذشت و او برای زنده ماندن تلاش می کرد. تلاشی سخت و طاقت فرسا…
روزهای پنجشنبه و جمعه به گورستان می رفت تا شاید با شستن قبرها، اندک درآمدی به دست آورد و کمک خرجی برای مادر باشد.
با همه سختی ها، زندگی با مناعت و مهر مادر گذشت و البته همه سختی اش در نبود نان و سرپناه نبود. او یاد گرفته بود آنها را تحمل کند. یاد گرفته بود با کار مداوم تکه نانی داشته باشد، لباسی که بشود فقط سرما را با آن تاب آورد و اتاقکی تا خستگی هایش را فرو نشاند. اما با نگاه ها، حرف ها، کنایه ها و بی محبتی ها چه باید می کرد؟
مادر که مرهمی برای دل شکسته کودکش بود در سال ۱۳۸۴ با مرگ خود او را تنها گذاشت.
مرتضی سلطانی میگوید: 《اگر موفقیتی دارم، حاصل فداکاری های آن زن شایسته است که برای تحصیل من از جان مایه گذاشت.》
مرتضی همیشه از خواندن سرگذشت آدم هایی که با ایجاد اشتغال به نوعی در چرخیدن چرخ صنعت و تولید این کشور سهم داشتند، لذت می برد و با الهام از آنان، می خواست روزی هم چون آنها، در صنعت این سرزمین تاثیرگذار باشد.
در ابتدای جوانی، اولین تجربه خود را در کسب و کار جدی به دست آورد و مشغول فرش فروشی شد. اما فرش فروشی چیزی نبود که بتواند روح پرخروش او را راضی کند. او می خواست وارد فضای تولید و صنعت شود. بنابراین به اتفاق چند دوست، یک واحد تراشکاری را به راه انداخت و این اولین تجربه، به او آموخت که برای موفقیتی بیشتر باید به کار گروهی اعتماد کند.
سپس با گروهی آشنا شد که پیمانکاری پوشش سوله را انجام می دادند.
اما سوالی مهمی ذهن او را به خود درگیر کرده بود: «ما چه چیزی را پوشش می دهیم؟》
در جست و جوی پاسخ، به سوله رسید و تلاش کرد فن آوری آن را بیاموزد و به سراغ سوله سازی رفت ولی با وجود شش ماه دوندگی نتوانست موافقت مدیر کل صنایع اراک را بگیرد.
اما او تسلیم نشد بلکه با انگیزه ای مضاعف چنان کار را پیگیری کرد تا اینکه توانست موافقت اصولی تاسیس کارخانه سوله سازی را دریافت کند.
او میگوید:《 یک تولیدکننده خوب باید در کنار تولید محصولات کامل و با کیفیت، برنامه تولید خود را چنان تنظیم کند که امکان دسترسی دائمی تمامی لایه های اجتماعی نیازمند به آن محصول مهیا باشد.》
مرتضی سلطانی به یاد مادرش یک درمانگاه خیریه در روستای محل تولد خود، قاهان، ساخت.
هم اکنون او بنیانگذار و رئیس هیئت مدیره گروه صنعتی زرماکارون است.

درباره نرجس زمزم
نرجس زمزم هستم، سخنران انگیزشی و مدرس مهارت های موفقیت فردی و اجتماعی، مشاور تغییر و تحول.
سایر نوشته های نرجس زمزم
دیدگاهتان را بنویسید