بیل گیتس

بیل گیتس
بیل گیتس ثروتمندترین مرد جهان است که ۱۱ سال متوالی برنده این عنوان بوده و دارایی او در حدود ۸۲.۷ میلیارد دلار تخمین زده می شود. گیتس در سن ۴۳ سالگی ثروتمندترین مرد جهان بود. او از سن بیست سالگی تاکنون رئیس شرکت مایکروسافت بوده است. گیتس با دگرگونی مایکروسافت و تبدیل آن به یک بازیگر مهم در صنعت کامپیوتر و استفاده از جایگاه برتر جدید برای ایجاد بستری جهت رشد بیشتر در برنامه های کاربردی فکر خود را به منصه ظهور گذاشت.
گیتس از همان ابتدا و خیلی زود دریافت که اگر بخواهد فکرش را به نتیجه برساند، لازم و ضروری است که یک استاندارد صنعتی ایجاد شود. او همچنین میدانست که اگر هر کسی زودتر و قبل از همه به آنجا برسد فرصت و شانس مهمتری برای داشتن قدرت در صنعت کامپیوتر را خواهد داشت. ثروت گیتس به اندازه ای است که خارج از درک ماست و این خود هم مایه شک ما است و هم کنجکاوی ما را بر می انگیزاند اما آنچه مهم می نماید شیوه کسب و کار گیتس است که در آن گیتس به مدیران هشدار می دهد؛ (به همه کسب و کارها هشدار می دهم حتی اگر تاکنون در صنعت خود بی رقیب هستید، ممکن است به زودی مورد هجوم بازیگران داد و ستد اینترنتی قرار بگیرید!) در واقع گیتس پدیده قرن بیستم یعنی بزرگ ترین غول کامپیوتری است که طلوع برق آسای وی همراه با شهرت و اقبالش، مؤید ظهور یک نظم تجارت جهانی جدید است.
در زندگی نامه بیل گیتس اینگونه آمده است که: ویلیام هنری گیتس سوم مشهور به بیل گیتس، در ۲۸ اکتبر ۱۹۵۵ در سیاتل، مرکز ایالت واشنگتن آمریکا به دنیا آمد. گیتس در خانواده ای به دنیا آمد که از تاریخی غنی از تجارت و سیاست و خدمات اجتماعی سرشار بود. پدر پدربزرگش شهردار و نماینده مجلس ایالتی بود، پدربزرگش معاون رئیس کل یک بانک ملی و پدرش ویلیام هنری گیتس دوم وکیل دادگستری و یکی از سرشناسان شهر سیاتل است و مادر او آموزگار مدرسه و یکی از اعضا هیئت مدیره یونایتد وی اینترنشنال (United Way International) بود که در امور خیره نیز فعالیت داشت.
بیل گیتس در این خانواده و در کنار دو خواهر خود رشد کرد. گیتس در کودکی بیشتر وقت خود را در کنار مادربزرگ خود گذراند و از او تأثیر بسیار گرفت. از اول زندگی اش، جاه طلبی و بلندپروازی و حس رقابت از او می بارید؛ همان عواملی که نیاکانش را به بالاترین مدارج حرفه ای شان رسانده بود. در دبستان به سرعت از هم سن و سالانش در تمام دروس به ویژه ریاضیات و علوم جلو افتاد. والدینش که این وضعیت را دیدند او را در یک مدرسه معروف به نام لیک ساید ثبت نام کردند. در همین جا بود که هسته اولیه مایکروسافت شکل گرفت. قضیه از آن جا شروع شد که در بهار ۱۹۶۸ مدرسه تصمیم گرفت که دانش آموزان را با پدیده ای جدید که تازه داشت در دنیا شکل می گرفت، یعنی رایانه، آشنا کند. رایانه ها هنوز بزرگتر و گرانتر از آن بودند که مدرسه بتواند یکی از آنها را بخرد. برای همین مدرسه یک صندوق گذاشت و گفت که برای اجاره یک سال رایانه DECPDP -۱۰ ساخت جنرال الکتریک، کمک کنید. پول زیادی بیشتر از هزینه اجاره یک سال جمع شد. اما مدرسه، جذابیت این غول الکترونیکی را برای بچه ها دست کم گرفته بود.
بیل گیتس و پل آلن
این بچهها، بیل گیتس، پل آلن که دو سال از گیتس بزرگتر بود و چند تای دیگر از رفقا بودند که همه الان برنامه نویسان ارشد مایکروسافت هستند. آنها روز و شبشان را توی اتاق رایانه مدرسه می گذراندند. خیلی نگذشت که معلمان از دست آنها شاکی شدند. آنها نه درس می خواندند و نه مشق می نوشتند. بدتر از همه این که تمام زمان اجاره رایانه را تنها در عرض چند هفته تمام کردند. در پاییز ۱۹۶۸ شرکت مرکز رایانه (Computer Center) دفتری در سیاتل باز کرد. بچه یکی از کارمندان ارشد این شرکت در مدرسه لیک ساید درس می خواند. برای همین، این شرکت، رایانه ای را با زمان محدود در اختیار این مدرسه قرار داد. گیتس و بقیه بچه ها به سرعت سراغ این رایانه رفتند. هکرهای جوان چند بار دزدکی وارد سیستم شدند و نرم افزارهای امنیتی آن را خراب کردند. بدتر از همه این که فایل هایی را که زمان استفاده آنها از رایانه در آن ثبت شده بود، دستکاری می کردند. اما گند قضیه درآمد و شرکت هم آنها را از استفاده از رایانه محروم کرد.
اما مغز صاحبان این شرکت کار می کرد. آنها گیتس و آلن را استخدام کردند. اواخر ۱۹۶۸ بود که بیل گیتس، پل آلن و دو نفر دیگر، گروه برنامه نویسان لیک ساید را تشکیل دادند. آنها که حالا سرشان به سنگ خورده بود، تصمیم گرفتند به جای هک، یک کار درست و حسابی بکنند. شرکت مرکز رایانه هم از آنها خواست که حالا که به اشکالات امنیتی رایانه ما پی بردید، آنها را درست کنید. در عوض، آنها وقت نامحدودی را می توانستند با این رایانه سر کنند. برای آنها واقعاً اغواکننده بود.

درباره نرجس زمزم
نرجس زمزم هستم، سخنران انگیزشی و مدرس مهارت های موفقیت فردی و اجتماعی، مشاور تغییر و تحول.
سایر نوشته های نرجس زمزم
دیدگاهتان را بنویسید