آنتونی رابینز

کودکی رابینز با فراز و فرودهای زیادی همراه بود. از بین سه فرزند خانواده، آنتونی بزرگترین فرزند بود و یک خواهر و برادر کوچکتر از خودش هم داشت. وقتی رابینز ۷ ساله بود پدر و مادرش از هم جدا شدند. بعد از آن مادرش بارها ازدواج کرد اما هر بار در زندگی مشترک خود شکست میخورد. در نهایت، با یک بازیکن بازنشسته بیسبال به نام «جیم رابینز» (Jim Robbins) ازدواج کرد. آنتونی در سن ۱۲ سالگی تحت سرپرستی جیم قرار گرفت و نام فامیلش از «مهیوریک» به «رابینز» تغییر داده شد. با این وجود، اوضاع خیلی تغییر نکرد. مادرش به علت اعتیاد نمیتوانست به خوبی از فرزندانش مراقبت کند. آنتونی مجبور بود بار مسئولیت مادر و بیکاری ناپدری را هم به دوش بکشد. به همین دلیل، روزها بعد از مدرسه، کارگری میکرد. رابینز در مورد زندگی آن روزهای خود میگوید:
«خانه ما سرشار از هرج و مرج، ناسزاگویی و توهین بود.» بالاخره کاسه صبر آنتونی رابینز لبریز شد و زمانی که تنها ۱۷ سال سن داشت، خانه را با آرزوی ساخت یک زندگی بهتر، ترک کرد.
رابینز بعد از ترک خانه، قید دانشگاه را زد. چون پولی برای پرداخت شهریه نداشت. او برای تامین مخارج زندگیاش به عنوان یک سرایدار مشغول به کار شد. اما شور و اشتیاقی که برای تغییر زندگیاش داشت به او اجازه نمیداد که به زندگی سرایداری عادت کند. به همین دلیل شروع به مطالعه کرد و با دنیای تجربههای نوشته شده آشنا شد. مدتی بعد داییاش به او پیشنهاد کرد که در یک سمینار شرکت کند. چون معتقد بود جریانی که در آن سمینار وجود دارد میتواند به خواهرزادهاش کمک کند. آنتونی درباره تجربه این سمینار میگوید:
«این اولین باری بود که در چنین جمعی شرکت میکردم. سخنان «جیم ران» من را میخکوب کرده بود، چشمانم از تعجب گرد شده بودند و قلبم تندتند میزد. وقتی از آن سمینار بیرون آمدم فهمیدم که میخواهم یک زندگی فوقالعاده داشته باشم.» بعد از این ماجرا بود که آنتونی با انگیزه بیشتری شروع به خواندن کتابهای روانشناسی کرد و با سماجتی که داشت توانست در ۱۷ سالگی به عنوان تبلیغکننده سمینارهای جیم ران با او همکاری کند. ملاقات او با «جان گریندر» (یکی از پایهگذاران NLP) باعث شد که آنتونی با دنیای جدیدی آشنا شود. او بعد از یادگیری اصول و روشهای «NLP» در آن به استادی رسید و خودش مشغول تدریس شد. کمکم با انتشار کتابها و برگزاری سمینارها توانست در قلب میلیونها نفر انگیزهای برای رسیدن به اهدافشان ایجاد کند و در این مسیر، خودش هم به موفقیت و ثروت برسد. آنتونی رابینز در این مورد میگوید:
«مدتها پیش متوجه شدم که اگر به دیگران کمک کنم تا به چیزی که میخواهند برسند، به من هم کمک خواهد شد تا به چیزهایی که میخواهم برسم و دیگر هرگز نگران نخواهم بود.»

درباره نرجس زمزم
نرجس زمزم هستم، سخنران انگیزشی و مدرس مهارت های موفقیت فردی و اجتماعی، مشاور تغییر و تحول.
سایر نوشته های نرجس زمزم
دیدگاهتان را بنویسید